زندگي تراژديك يك شاعر ديگر .
 ستاره    ستاره

مرثيه هاي عشق، مرگ ، و سرنوشت .

 

راينر ماريا   ريلكه .

Rikle , Rainer Maria 1875 – 1926                  

 

 درپايان دوره كلاس زبان ، ليست مجلات ادبي-فرهنگي كشورميزبان رابين شركت كنندگان تقسيم كردند تاآنان قدري هم با فضاي مطبوعات آنجا آشنا شوند. گروه ما براي دريافت بسته اي پستي! وياتماس فرهنگي دروطن دوم، قرارشد نامه اي به چند آدرس داده شده بنويسد وتقاضاي شماره اي مجاني-آزمايشي نمايد. من هم نخستين شعر اكسپرسيونيستي! خودرا بزبان خارجي نوشتم وهمراه يادداشتي فرستادم. بعدازحدود يك هفته، بيش از يك سوم مجلات فوق به درخواست ماجواب مثبت دادند و يك جلد ازمجله خودرا برايمان ارسال كردند؛ بايداشاره كردكه ليست فوق شامل حدود 300 آدرس مجله بود كه خطهاي گوناگوني رادنبال ميكردند،از : چپ گرفته تا محيط زيست، آنارشيست، هيپي، پانك، عرفاني، طبيعتگرا، طنز، روان درماني، مذهبي، هوادار خارجي ها، هوادار پناهندگان، ادبيات بومي، محلي، مدرن، زنان، سنتي، دانشگاهي، دانشجويي،حرفه اي، تازه كار، فرقه اي، خصوصي، دولتي، محفلي، نيمه علني، نيهيليستي، سرگرم كننده، اجتماعي و غيره . ولي يك جواب انتقادي بين آنان جلب نظر ميكرد . يك خانمي كه سالن آرايشگاهي داشت و در كشور اتريش مجله اي ادبي را نيز بصورت خصوصي بيرون ميداد، پرخاش كنان نوشت كه شما دانشجويان، بهتر است پيش از آنكه خودرا شاعر بناميد، آثار نوابغ شعر زبان آلماني يعني : ريلكه ، تراكل، و گئوركه ، را بخوانيد!. البته ما با فروتني كامل نه حرفي از دانشجو بودن زديم و نه ادعاي شاعري كرده بوديم. خلاصه از آن زمان ،نام ريلكه كه درحافظه انقلابي-سوسياليستي! مان ثبت نشده بود مارا بخود مشغول نمود و طبق اصل: “كسي را كه من نشناسم، نميتواند نويسنده اي اجتماعي باشد“، چيزي درباره  او و آثارش نيزنميدانستيم، و امروزه مي فهمم كه چنانچه نويسنده اي انتقادي نباشد، در باره او حرف زيادي هم نميتوان زد!.

  ريلكه را ميتوان آخرين شاعر غرب دانست كه طبق فرهنگ پيشين، با هزينه زنان اشرافي فرهنگدوست زندگي نمود. اوهرسالي در قصري، درجايي مهمان زني بيوه مسن و علاقمند به ادب و هنر بود،تااينكه سرانجام در سن 51 سالگي براثر بيماري سرطان خون درگذشت. وي همچون كافكا از اتريشي هايي بود كه در پراگ متولد شده و مثل كافكا؛ ولي بجاي داستان، با كمك شعر، ترس خود اززندگي و سرنوشت رابيان نمود. تنهايي، مرگ، بيماري، ترس، و فرار از جهان و جامعه، از جمله موضوعات شعرش بودند. اودرتمام عمر خود در حال سفر بود؛ ازجمله اقامت در روسيه، اسپانيا، فرانسه، سوئيس، اتريش، ايتاليا، پرتقال، مصر و غيره .

  وي ميگفت كه كسيكه ميخواهد نوگرا باشد، اول بايد خودرا داغان كند. اوخالق مرثيه هايي پيرامون عشق و مرگ نيزاست و چون هركدام از نامزد ها و يا معشوقه هايش به او كمك كردند تا به پله اي بالاتر درهنر برود، امروزه اورا متهم به استثمار عاطفي اززنان مينمايند. استتيك غيرسياسي اونشان از افسرده گي روحي اش دارد. ريلكه ، معشوقه هاي موقت خودرا “نگهبانان تنهايي“اش ناميد. او ميگفت كه هميشه در “زني مرموز“! عاشق بود. ازآنجمله :  لو سالومه، كلارا، پاولا، لولو و مرلينه . لو سالومه، همان زن هنرمند و متفكري است كه مدتي معشوقه نيچه و منشي فرويد نيز بود. بيوگرافي نويسان ميپرسند آيا او ميتوانست امروزه يعني در زمان “پسا فمينيستي“! نيز اين چنين با صداقت زنان شعردوست، بازي كند ؟.

اورادركنار هلدرين و گوته، سومين شاعر مهم زبان آلماني بحساب مي آورند . شعر غنايي هلدرين و شعر مرثيه اي گوته، بي تاثير روي اشعار ريلكه نيستند، ولي غالب اشعارش  براساس تجربيات شخصي او هستند. شعر ريلكه محصول ترس او از زندگي در جامعه طبقاتي و بورژوايي است .ريلكه يكي از مهمترين شاعران آغاز قرن بيستم اروپا و يكي از پابه گزاران شعر مدرن جهان و آلماني زبان است. نام آهنگين او ( راينر ماريا  ريلكه ) را نسلهايي ازخوانندگان شعر آلماني، سنبل شاعر واقعي دانستند. ريلكه درشعرش هميشه جدي است و طنزي نمي شناسد . براي او هنر،نوعي دين است يا نوعي زندگي كردن . موضوع اصلي شعرش، اختلاف و تضاد هنر با زندگي در جامعه بي ثبات است . وي ميگفت كه در هر شعر موفق، واقعيت بيشتري وجود دارد تا دريك رابطه دوستي يا عشقي. اوخلاف شهروندان مرفه زمان خود ميگفت كه هنر نه دكوري ايدئولوژيك و نه وسيله اي براي سرگرمي ولذت است . او ميخواهد باكمك شعر، يك معني اسطوره اي براي زندگي دردوران مدرنيته بيابد. زندگي تراژديك او ميان: ترس، شعر، عشق، وسفر، درحال نوسان بود.ماركسيستها مينويسند كه او كوشيد تا با دروني كردن احساسات زندگي، به شرايط قشر روشنفكر اواخر بورژوازي، بياني ادبي دهد .او ميان زوال و رمانتيك نو در رفت وآمد بود.

ازجمله آثار او : داناي عشق ومرگ، رمان يادداشتهاي مالته، پلنگي درقفس، مرثيه هاي دوينز ،كتاب ساعتها ، اشعاري نو، زندگي ماين، كتاب تصاوير، داستانهايي پيرامون خداي عزيز، آخرين ها، زندگي روزمره، و ترجمه آثاري اززبانهاي : ايتاليايي، انگليسي، پرتقالي، فرانسوي ، روسي ، ازجمله آثار : مالارمه، ورلين، والري، چخوف و لرمانتف هستند.

اوهمچون نيچه و كيت ، يك شاعر “پست مسيحي“ نيزناميده شده است . نبوغ هنري اوگاهي در تركيب شعر با اروتيك است. منقدي آمريكايي ميپرسد ميتوان اورا دركنار: يت ، والري، لوركا، و كرانه، قرار داد؟.

 ريلكه درسال 1875 درمحله اتريشي هاي آلماني زبان شهر پراگ بدنيا آمد. پدرش  كارمند اداره راه آهن و مادرش، دختري ازقشر متوسط شهرپراگ بود. اومدتي منشي خصوصي روبين، نقاش معروف “شيئ“ گرا بود.وي با تولستوي شخصا ديدار كرد و روسها را جالب ترين انسانهاي اروپا ناميد ؛ گرچه او چندين معشوقه روسي نيز عوض نمود.وي از موضعي ضدمسيحي ميگفت كه هر شيئي ميتواند خدا باشد و مدعي شد كه خلاف ديگران، ادبيات، زندگي اورا تعيين ميكند و نه زندگي، آثار ادبي اش را .

ازجمله هوادران شعر او : پاول سلان و ساموئل بكت بودند. رمان روانشناسانه او، رمان اروپايي، ازجمله آثار: مارسل پروست، جويس، و موسيل را تحت تاثير قرارداد. ريلكه همچون نيچه، هنرمند را انساني ابدي و ابرمرد ميديد.. اوخود زير تاثير شعر سمبوليك و ايمپرسيونيستي فرانسه ازجمله: پاول والري بود. وي پيش از هايدگر كوشيد تا به تجزيه و تحليل زندگي از نظر اگزيستنسياليستي بپردازد. وي ميكفت كه در هنر، فضاي واقعي براي طرح تمام اضداد زندگي و روابط دروني وجود دارد. ريلكه تحت تاثير فلسفه وجودي كيركگارد، عقايد مذهبي رااز دست داد و با كمك فلسفه “ طبيعت خدا است“ به طرح بحرانهاي دروني انسان پرداخت. وي با زباني آهنگين ولي غم انگيز، به وضعيت سالهاي كودكي، موضوع زنان،فقر جهان، تنهايي هنرمند، درد و رنج خاطرات، گذران زندگي، و جستجوي خدا پرداخت. درپايان عمر، زبان  استعاره اي موجب فهم مشكل اشعارش گرديد.

 

 


April 16th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان